به نام خدا

قلم را بر قلب سفید کاغذ می گذارم و موضوع انشایم را با پرواز شروع می کنم درمورد آزادی و رهایی می نویسم و درمورد اینکه اگر می توانستم پرواز کنم چه می کردم و پیش چه کسانی میرفتم.

شاید پیش خورشید می رفتم و دلیل روشنایی گرمی اش را می پرسیدم و کمی از نور و گرمی آن قرض می گرفتم و به دل تاریک بعضی از انسان ها می دادم.به ابرها می گفتم تا کمی از اشک های خود را بر روی زمین خشک و ترک خورده کویر بریزند تا کویر هم طعم تازگی را بچشد.

بر روی رنگین کمان می نشستم و همچون سرسره از آن سر می خوردم و لذت می بردم.همراه بادی که از چمن زارها و گل زارهای سرسبز عبور می کرد می شدم و با پرندگان در حال کوچ همسفر می شدم و سفری تازه در این رویای خیالی را تجربه می کردم.گاهی به کوه های سر به فلک کشیده سری می زدم و از آنها درس استواری و محکم بودن در برابر مشکلات زندگی می آموختم.البته باید بگویم که اینها خیالی بیش نیستند اما گاهی چند دقیقه ای با این خیال ها و سفرها دل خوش می شوم و احساس آرامش پیدا می کنم و همه این سفرهای خیالی را مدیون خداوند هستم زیرا قوه تخیل بسیار قوی به من داده است و از او متشکرم.

انشا درمورد پرواز

کنم ,خیالی ,درمورد ,ها ,کمی ,گرمی ,و از ,می کردم ,خیالی را ,بر روی ,می شدم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ایرانشهر fanosvct دانلود کتاب اخلاق حرفه ای در مدرسه فرامرز قراملکی آوای باران درس بخوان وبلاگ آموزش آشپزی و شیرینی پزی و درست کردن انواع دسر آشپزباشی داروها کسب درآمد از گوگل پايان نامه مقاله پروپوزال